تحلیل فیلم هودینی شعبدهباز و تفکر انتقادی
بیوگرافی هودینی شعبده باز
فیلم دو قسمتی (یا مینی سریال) هودینی شعبدهباز، اقتباسی از داستان واقعی هری هودینی شعبدهباز است. وی در بوداپست (مجارستان) به نام واقعی اریک فایس متولد شد و در ۴ سالگی به همراه خانوادهاش به امریکا مهاجرت کرد و نام خود را به هری هودینی تغییر داد. وی یکی از بزرگترین شعبدهبازان جهان بود و لقب سلطان فرار را داشت زیرا وی استاد فرار از زنجیر و طنابهای گره خورده بود و توانست شهرت جهانی را به دست آورد. آدرین برادی در نقش هودینی در این فیلم ظاهر گشت.
ارتباط با مخاطب
هودینی به راحتی میتوانست بر ذهن مخاطب تاثیر بگذارد. وقتی مخاطبین کارهای شگفت انگیز او را میدیدند و نمیتوانستند دلیل منطقی برای آن بیایند بلافاصله آن را به امور ماورایی نسبت میدادند. گرچه همیشه هودینی بارها گفته بود او فقط یک شعبده باز است. او مخالف صد درصد امور ماورایی و خرافه پرستی در مورد ارواح بود و سعی میکرد دست فریبکاران در احضار ارواح را برملا کند، ولی تاثیر وی بر مردم، باعث شده بود مخاطبین حرف او را باور نکنند.
همیشه رسانه مورد توجه مخاطبین بوده چه به صورت سنتی و چه به صورت مدرن. عدم تفکر انتقادی منجر به شایعهپراکنی در مورد هودینی شد و بالطبع طرفداران و مخالفین خود را به همراه داشت. هودینی بر این باور بود که از قدرت فیزیکی ویژهای برخوردار است و هر کسی میتوانست به شکم وی مشت بزند و در آخر مشت یکی از دانشجویان در پشت صحنه یکی از نمایشهایش منجر به پارگی آپاندیس و مرگ وی شد. شاید این مشتها، استعارهای از دردهایی باشد که وی برای خلاقیت و ابتکار در کارش متحمل رنج شد و آمیختهای از ناآگاهی افراد و دیدن واقعیت فقط با چشم خود بدون داشتن تفکر منطقی بود.
قدرت وی در سحر و جادو او را به جاسوسی سیاسی نیز سوق داد و رییس جمهور وقت از وی به عنوان ابزار سیاسی استفاده کرد.
آنچه مسلم است هودینی جنگجوی سرسخت با خرافه و ارتباط با ارواح بود که اگر اینگونه نبود سالها با ملوانان زمان نمیگذراند تا رموز باز کردن سختترین گرهها را بیاموزد، اسرار باز کردن سختترین قفلها را یاد بگیرد، بنابراین وی ذهن خلاق و منطقی داشت.
یکی از زوایای مهم فیلم این بود هودینی رابطه قوی و عاطفی با مادر، همسر و دستیارش داشت. اعتماد به سه شخص مهم زندگیاش، عامل موفقیت وی در حرفهاش بود. سختترین و خطرناکترین راههای فرار را انتخاب میکرد و ساعتها، روزها و ماهها برای راه فرار از آنها نقشه میکشید، فکر میکرد و ممارست داشت، و فقط در یک لحظه مخاطبین آنچه را که دوست داشتند، میدیدند و باور میکردند. آیا خود مخاطبین میتوانند به رسانه جهت بدهند؟
این فیلم به دور از تکنولوژی و فناوری (مانند شبکههای اجتماعی) آن زمان به ما میآموزد آنچه را که چشم میبیند و گوش میشنود، ذهن و عقل به راحتی باور نکند.
یکی از صحنههای فیلم که منجر به شهرت جهانی وی شد، پوشیدن لباس دیوانگان و آویزان کردن خود به صورت سر و ته در میدان شهر بود.
حتی پس از مرگش یکی از دوستانش که زیر تابوت را گرفته بود گفت باور دارم اکنون هری از این تابوت فرار کرده و در خانهاش قهوه مینوشد.
هانیه عظیمزادگان