معرفی کتاب کسب و کار خودتو راه بنداز
کتاب کسب و کار خودتو راه بنداز یک راهنمای جامع برای راهاندازی کسبوکار موفق است. نویسنده کتاب اندی پرینگل و با ترجمه گروه مترحمین بازتاب: هانیه عظیم زادگان،حفیظه سلیمانی، نیلوفر شیعتیثابت، مهدیهسادات خضراییخوشروزی، لیلا رسولی ، در انتشارات پشتیبان به چاپ رسید.
کتاب کسب و کار خودتو راه بنداز ۱۴ فصل دارد:
فصل اول: مرور کلی
فصل دوم: مشاوره کسبوکار
فصل سوم: تحقیقات بازار
فصل چهارم: طرح کسبوکار
فصل پنجم: تنظیمات کسبوکار
فصل ششم: محل کسب وکار
فصل هفتم: مسائل مالی و بودجهبندی
فصل هشتم: حسابداری و مالیات
فصل نهم: بازاریابی
فصل دهم: شبکهسازی کسبوکار
فصل یازدهم: وبسایتها و سئوگذاری
فصل دوازدهم: بازاریابی آنلاین و رسانههای اجتماعی
فصل سیزدهم: استخدام کارمندان
فصل چهاردهم: قانون تجارت
فصل پانزدهم: بیمه
فصل شانزدهم: اشتباهات رایج
فصل هفدهم: راهنمای کسبوکار
مقدمه
مسیر موفقیت در استارتآپ چیه؟ هدف اصلی این کتاب اینه که مراحلی رو نشون بده تا به طرز چشمگیری شانس راهاندازی یک کسبوکار سودآور و پایدار رو افزایش بدید.
متاسفانه بسیاری از شرکتها در مراحل اولیه شکست میخورن، اما خبر خوب اینه که میشه جلوی این شکستها رو گرفت. من در طول ۱۵ سال گذشته بهعنوان مشاور و مدرس کسبوکار کار کردم. همینطور کسبوکار خودم رو شروع کردم و هنوزم اون رو اداره میکنم. این مسئله به من یاد داد واقعا چیزهایی وجود داره که میتونید به طور چشمگیری شانستون رو برای رسیدن به موفقیت بالا ببرید.
زمانی که محصل بودم و مدرسه میرفتم، سرمایهگذاری رو شروع کردم. من و دوستم ایده خوبی به ذهنمون رسید تا کلوب مدرسه رو مدیریت کنیم. به هر حال ایده مدیریت کلوب خوب پیش رفت و به سود رسیدیم و تقریبا به طور تصادفی متوجه شدیم که با انجام کارهایی که از آن لذت میبریم، میتونیم به کسب درآمد برسیم.
از همان موقع بود که طعم موفقیت رو چشیدم، اما کارایی هم انجام دادم که خیلی باب میلم نبوده (مثل فروش خونهبهخونه درخت کریسمس). راهاندازی کسبوکار آسونه، به همین دلیل بسیاری از مردم بدون اینکه آمادگی لازم رو داشته باشن (از جمله خودم)، ریسک میکنن و کسبوکاری رو راه میاندازن. عبارت «شما نمیدونین اونچه رو که نمیدونین» در اینجا مناسبه.
ما از پزشکان و دندانپزشکان انتظار داریم قبل از اینکه کارشون رو شروع کنند سالها درس بخونن. ورزشکارا باور دارن که اگه بخوان موفق بشن، باید تمرین کنن. اما درصد زیادی از صاحبان کسبوکار جدید قبل از شروع کار، هیچ مطالعهای ندارن و بدون برنامهریزی و تحقیق برای شروع کارشون، شیرجه میزنن. امیدوارم شما برای راهاندازی کسبوکارتون، هوشمندانه عمل کنین، اما به این معنی نیست که ناخودآگاه هوشمندانه عمل کنین، راه سختیه که من اون رو پیدا کردم.
امیدوارم در ادامه، درسهایی رو یاد بگیرین که خودم اونا رو یاد گرفتم و فرصتی رو براتون فراهم میکنه تا از مشکلات بالقوه برای رسیدن به موفقیت اجتناب کنین.
تعریف بازاریابی در کتاب کسب و کار خوتو راه بنداز
من علاقهمندم تا تعریفهای انجمن بازاریابی آمریکا، از بخشهای شناختهشده بازاریابی دنیا رو که هر پنج سال یه بار تغییر میکنه بخونم. آخرین تعریف میگه:
بازاریابی فعالیت و مجموعهای از موسسات و فرایندها برای ایجاد، ارتباط، تحویل و تبادل حراجهاییه که برای مشتریان، شرکا و جامعه در سطح کلان ارزش داره».
شما چه تعریفی از بازاریابی به ذهنتون میرسه؟ به نظرم بازاریابی از سه فاکتور تشکیل شده: سگ گله، گوسفند و آغل گوسفند. گوسفندها مشتریان بالقوه شما هستند، سگ گله، نیروی بازاریابی شماست که برای ترغیب مشتریان شما به سمت آغل گوسفند که همون کسب و کارتونه طراحی شده.
خوب، اگه ندونین گوسفندها کجا هستن و چطوری میشه اونها رو پیدا کرد، نمیتونین سگ گله رو به هدایت از اونها وادار کنین. از نظر بازاریابی این موضوع به این معنیه که درک نیازها و خواستهها و مکان مخاطبانتون، از ضروریات اولیهاس. سگ گله بهصورت طبیعی کاری جز خدماترسانی انجام نمیده.
لازمه که شیوه کار مشخص باشه تا گوسفندها رو طوری مدیریت کنین که بدون ترسوندن اونها یا بدون اینکه به راه اشتباهی هدایتشون کنین موفق به حرکت دادنشون بشین. برای همین کار با مربیان خبره سگ گله – یا همون مشاوران بازاریابی- کمک بگیرین.
اشتباه بیشتر شرکتها چیه؟ احتمالا ترکیبی از موارد زیر هست:
اونها همیشه کاری رو انجام میدَن که نمیدونن این کار واقعا انجام میشه یا نه؛
اونها به ویژگیها اشاره میکنن، اما سودی به مشتریها نمیرسه.
فراموش میکنن که خودشون رو از بقیه رقبا متمایز کنن (چرا باید از شما خرید کنم؟)
اونها بهصورت پایدار و همیشگی بازاریابی نمیکنن، بنابراین پیامشون تو شلوغی گم میشه و درآمدشون رو بهجای کسبوکار ثابت به خطر میاندازن.
نوع ادبیات بازاریابیشون خستهکننده، قابل پیشبینی و غیر قابل استفادهاس؛ چیزی که من به اون کاغذدیواری بازاریابی میگم.
اونها روی نوع ادبیات بازاریابی سرمایهگذاری میکنن که به نظر خوب مییاد، اما چیز زیادی درباره اون نمیگن و درنهایت به یک دارایی کم بسنده میکنن؛ چون نمیدونن که چطور، چه موقع و کجا از اون استفاده کنن.